کلمات رامم نیستند. نه اینکه قبلا بودهاند و الآن نیستند؛ هیچوقت درست و حسابی رامم نبودهاند. خودم میدانم، نوشتههایم الکنند. میخواهم چیزی را بگویم ولی هر کاری میکنم دست آخر نمیشود آن چیزی که در سرم میگذرد. چفت و بست کلمات خوب از کار در نمیآیند، جملاتْ درست پشت سر هم قرار نمیگیرند و آخرسر یک نوشتهی سرهمبندی شده روی دستِ منِ خسته از نوشتن باقی میماند. تصویر خودم را همانند معلولی میبینم که مشکلات حرکتی دارد و سعی میکند بدود. در نهایتْ تلاشش نمایش مضحکی از دویدن میشود.
مغزهای خالی ......برچسب : نویسنده : pelake-44 بازدید : 151